تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

ما بر آنیم تا با ارائه مطالب مورد نیاز برای ایده پروری و کارافرینی برای جوان های مستعد و سخت کوش این مرز و بوم، از سوختن این استعداد های بالقوه جلوگیری کنیم........... آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همانی خواهی شد که امروز بدان می اندیشی.


همین امروز ۱۷۵۰۰۰ دلار را به سمت خود جذب کنید!!!!


همین امروز ۱۷۵۰۰۰ دلار را به سمت خود جذب کنید!!!!

 
2012-03-12-0178_600x400

همین امروز ۱۷۵۰۰۰ دلار را به سمت خود جذب کنید/ یادداشتی از دکتر جو ویتالی، مدرس قانون جذب

 

در سال ۱۹۳۱، واش یانگ، ثروتی به ارث برد. این اتفاق همزمان با رکود بزرگ آمریکا بود که بسیاری افراد در کشور شغل، پس‌انداز، امید، رویا و بسیاری چیزهای دیگر خود را از دست دادند. یانگ برای این ثروت به اث رسیده بسیار سپاسگزار بود تا جایی که در تمام زندگی خود آن را با دیگران سهیم شد.

هفته گذشته، من ثروت او را به ارث بردم.

بسیار عجیب و در انتظار و باورنکردنی بود.

من تا هفته گذشته یانگ را نمی‌شناختم اگر چه در مورد ثروت او بسیار شنیده بودم.

هرگز تصورش را هم نمی‌کردم که او ثروتش را به من ببخشد.

البته برای آن سپاسگزار هستم.

چه کسی برای آن سپاسگزار نمی‌شود؟

و اکنون می‌خواهم آن ثروت را با شما سهیم شوم.

بگذارید توضیح دهم.

یکی از دوستانم در کلاس آموزش معجزه گفت که کتابی قدیمی یافته که فکر می‌کند من از آن خوشم بیاید. اما نام کتاب یا نویسنده را به خاطر نمی‌آورد. واضح بود که کتاب در او تغییری ایجاد کرده است. من اعتیاد کتاب دارم، بنابراین حتی با وجود این‌که جزییات آن را نمی‌دانستم،علاقمند شدم. از او خواهش کردم که هروقت کتاب را دید، اطلاعاتی درباره آن برایم ارسال کند. دیگر در مورد آن فکر نکردم.

هفته گذشته دوستم بسته‌ای برایم ارسال کرد. درون بسته، آن کتاب اسرارآمیز قرار داشت. عنوان کتاب این است: ثروتی برای سهیم‌شدن. نام نویسنده کتاب واش یانگ بود. هرگز چیزی در مورد این کتاب یا نویسنده آن نشنیده بودم. از آن‌جایی که پروژه‌های زیادی همچون آغاز برنامه شنیداری جدیدم و از قبل پانزده کتاب داشتم که باید می‌خواندم، این کتاب باید در لیست انتظار قرار می‌گرفت. آن را کنار گذاشتم.

اما کتاب منتظر نماند.

چیزی در مورد آن، مرا به سمت کتاب می‌کشاند. شاید به این دلیل که کتاب مربوط به سال ۱۹۳۱ بود و همچون الماسی گمشده در خودیاری و خودارتقایی به نظر می‌رسید؛ شاید به این دلیل که من عاشق کتاب‌های مربوط به موفقیت هستم و به نظر می‌رسید که آن کتاب هم مربوط به این زمینه‌هاست؛ شاید هم به این دلیل که امیدوار بودم نویسنده کتاب، دوست بروس بارتون باشد و مردی که در همان زمینه‌ها، در کتابم به نام هفت راز گمشده موفقیت، در موردش مطالبی نوشته بودم؛ شاید به این دلیل که نویسنده افسونی در کتاب نهاده بود. نمی‌دانم. اما قبل از آن که پاسخ را بدانم، هر چیز دیگری به حاشیه رفت و من خواندن کتاب ثروتی برای سهیم شدن را آغاز کردم.

در مدت چند دقیقه، مجذوب کتاب شدم.

 

کتاب به ضمیر اول شخص نوشته شده است، گویی که نویسنده در مورد ثروتش و این‌که چگونه این ثروت زندگی‌اش را تغییر داده، با من سخن می‌گوید. آن یانگ فقیر و بیچاره رفته بود؛ یانگ جدید چنان ثروتمند بود که آن رکود شدید هم نمی‌توانست به او صدمه‌ای وارد کند.

ماموریت او تلاش مادام‌العمر برای سهیم شدن ثروت خود با دیگران بود.

میخکوب شده بودم.

یانگ توضیح داد که شما یک کارخانه دارید. بسیاری از موارد در آن کارخانه جنس بنجل تولید می‌کنید. در نتیجه هیچ کس از شما خرید نمی‌کند. تعجبی ندارد که همیشه در تلاش هستید و پولی ندارید. تعجبی ندارد که زندگی غم‌انگیز است. کارخانه شما چیزی را که هر کسی بخواهد تولید نکرده است.

او ادامه داد که در همان کارخانه طلا هم تولید می‌شود.

طلا؟

چگونه؟

در ذهن شما

در ذهن شما!

همچنان که از این سخنان بر می‌آید، ثروتی که یانگ به ارث برد، طلای درون خودش بود: توانایی او در کنترل افکار، باورها، حالات و گرایش‌هایش. او می‌توانست به کارخانه ذهن خود اجازه دهد تا بدبختی بسازد یا می‌توانست آن کارخانه را شارژ کند و آن را به تولید افکار، باورها، حالات و گرایش‌های تازه‌ای وادارد که هم خود و هم دیگران آن را می‌خواستند.

او یک ثروت ذهنی را به ارث برد.

تا زمانی که یانگ ثروت خود را پذیرفت و آن را با دیگران سهیم شد، هرچیزی که می‌خواست، بدون هیچ تلاشی برای تحقق آن‌ها، سر راهش قرار می‌گرفت.

یانگ، بر اساس کشف و سهیم شدن خود، یک ثروت پولی را جذب کرد یعنی بیش از ۸۰ میلیون بیمه عمر فروخت. او از یک زندگی به سبک تلاش برای به دست آوردن، به زندگی به سبک تلاش برای بخشیدن پیش رفت. (بعد ها کتابی به نام پیشروی بخشنده را به نگارش درآورد). هرچه بیشتر بخشید، بیشتر جذب کرد. ماموریت واقعی او این شد که ثروت ذهنی درون خود را برای بیدارکردن درک شما از این‌که شما هم ثروتی ذهنی در درون خود دارید، با شما سهیم شود.

 

 

اگرچه آسان است که فکر کنیم که ثروت یانگ نقدی بوده و او آن را از طریق امضای چک با دیگران سهیم می‌شده، اما آن‌چه که او به ما داده، بسیار ارزشمندتر است: او نشان داده که شما یک ماشین پولساز درون ذهن خود دارید.

کلیک کنید و بخوانید: چه کسی، درونِ شما به خواب رفته است؟ یادداشت محمود معظمی

به طور خلاصه، وقتی از موضع ترس و خودخواهی فکر می‌کنیم، «آشغال» را به سمت خود جذب می‌کنیم؛ وقتی با عشق فکر می‌کنیم و عمل می‌کنیم، «طلا» را به سمت خود جذب می‌کنیم.

ثروتی برای سهیم‌شدن دارای اطلاعات بیشتر و داستان‌های شگفت انگیزتری‌ست. خواندن آن هیپنوتیزم می‌کند. همچون نسیم است. آسان، سریع و آگاهی فراموش نشدنی همچون موارد زیر به ما می‌دهد:

«هر تجربه ای می‌تواند به چیزی ارزشمند تغییر کند.»

«کامیابی بر ترس بنا نمی‌شود.»

مدت‌ها بود که یانگ هر شنبه را «روز سختی» نامیده بود. اجازه می‌داد هر کسی به دفترش بیاید، مشکلات خود را به او بگوید و سپس یانگ تمام تلاش خود را می‌کرد تا با فلسفه خود و اغلب با پول، به آن روح رنج‌دیده کمک کند.

روزی حین صحبت با با مردی بیکار، یانگ به او گفت: «تمام این ماه را بیکار نبوده‌ای، داشتی برای رییسی نامناسب کار می‌کردی. تو در خدمت خطا، عدم شهامت، ترس و نگرانی بودی و ناراحت‌کننده‌ترین بخش آن این است که هیچ حقوقی برای این کار سخت وجود نداشت. به نظر می‌رسد که نیازمندی اما می‌خواهم به تو بگویم که چگونه در یک شب ثروتمند شوی. می‌خواهم امشب در بانک ذهن خود، افکار زیر را سپرده‌گذاری کنی: من نمی‌ترسم؛ من موفقیت هستم، نه خطا. من منبع پایان‌ناپذیری از شهامت، انرژی، اعتماد و پشتکار هستم.

یانگ با کمی پول و یک دست لباس به آن مرد کمک کرد و به او خاطرنشان کرد تا هروقت نیاز داشت از حساب بانکی ذهن خود برداشت کند.

در مدت یک هفته آن مرد شغلی یافت که دوست داشت.

اولین کتاب یانگ بسیار صمیمی، مفید و بموقع بود و پرفروش‌ترین کتاب در کشور شد. او کتاب‌های دیگری هم نوشت از جمله پیشروی بخشنده، با خود مهربان باش، بیایید از نو شروع کنیم. تمامی کتاب‌ها پرفروش بودند. تمامی آن کتاب‌ها موشک‌های تقویت‌کننده‌ای برای یک کشور ورشکسته بود که از رکود اقتصادی دهه ۱۹۳۰ رنج می‌برد. وقتی یانگ دهه هفتاد زندگی‌اش را سپری می‌کرد در سال ۱۹۵۹، آخرین کتاب خود را نوشت که جمع‌بندی فلسفه ی او از زندگی بود و نام آن ثروتی برای همه است.

من کتاب ثروتی برای همه را یافتم و آن را خواندم. آن کتاب را دوست داشتم. ناشر روی جلد آن نوشته: «بگذارید واش یانگ به شما نشان دهد که ذهن تان ۱۷۵۰۰۰ دلار یا بیشتر می‌ارزد.»

چگونه ذهن شما می‌تواند ۱۷۵۰۰۰ دلار برای‌تان به ارمغان بیاورد؟

کلیک کنید و بخوانید: چرا خیلی ها موفق نمی‌شوند؟

راز آن این‌جاست: یانگ توضیح می‌دهد که به جای این‌که بپرسید: «چگونه می‌توانیم بیشتر داشته باشیم؟» باید از خود بپرسیم: «چگونه می‌توانیم بیشتر باشیم؟»

سپس از شما دعوت می‌کند که آزمایشی را انجام دهید:

با یک کاغذ و مداد تنها بنشینید و بلیت برنده خود برای یک زندگی شاد و موفق را بنویسید. منظورم نوشتن تمامی چیزهایی‌ست که می‌خواهید داشته باشید یا باشید.

او ضافه می‌کند که: «پس از این‌که تصور هر آرزو میسر شد، یک گام پیشتر بروید. انسانی ایده‌آل‌بودن را آغاز کنید، همان که فکر می‌کنید اگر همه عوامل مهیا شود، شما آن‌گونه خواهید بود.»

زیربنای فلسفه یانگ در مورد ثروت این است که هم‌اکنون آن انسان شاد و موفق بودن را آغاز می‌کنید، سپس به طور طبیعی همه آن‌چه را که از بودن خود می‌خواهید، به سمت خود جذب می‌کنید.

این به نظر می‌رسد که همچون مرحله چهارم در کتابم، فاکتور جذب‌کننده و مرحله پنجم در کتابم اکنون پول را جذب کنید، که در آن به شما پیشنهاد کردم هدف را «ممکن بدانید» تا بتواند آن را تحقق بخشد. به بیان دیگر، داشتن آن‌چه را که می‌خواهید یا شخصی را که می‌خواهید باشید، احساس کنید. هم‌اکنون آن را حس کنید. اما یانگ از شما می‌خواهد که چیزی برتر از یک شخص راضی باشید.

همچنین یانگ به اقدام‌کردن هم باور قدرتمندی داشت. بخشی در کتاب ثروتی برای همه به اثبات این امر می‌پردازد که او بخش عظیمی از بیمه عمر را با تمرکز بر بخشش، فکر به دیگران قبل از خود و پیروی از اصول خود، به فروش رساند. اما در کنار آن تلاش بی‌وقفه کرد. حتی وقتی که به مدت سه هفته وظیفه خود را به عنوان هیات منصفه انجام می‌داد، همچنان رکورد فروش ماه را در اختیار داشت. چگونه؟ همچنان کار می‌کرد. تمامی این‌ها آن‌قدر الهام‌بخش هستند که آرزو می‌کردم ای کاش واش یانگ زنده بود و من شخصا از او سپاسگزاری می‌کردم. اما من ثروت او را به ارث برده‌ام و آن را با شما سهیم می‌شوم. همچنین امیدوارم شما نیز آن را با دیگران سهیم شوید. کنترل ذهن خود را در دست بگیرید و زندگی در جادو و معجزه را تجربه کنید. زندگی با ثروتی خوب. این ارثیه واش یانگ است. این ارثیه من است و اکنون متعلق به شماست. خب، چه فکری می‌کنید؟ کارخانه شما چه چیزی تولید می‌کند؟ رییس ذهن شما کیست؟ جوهر وجودی شما چیست؟ از ثروت جدید خود لذت ببرید. خدا نگهدار.

 

ترجمه: افسانه محمودی یزدانی

منبع: پنجره خلاقیت

  انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۴               تعداد بازدید : 510

محبوب ترین ها


مطالب تصادفی

  • اصول و مبانی خلاقیت
  • با خواندن فایل  زیر راه ثبت اختراع را کوتاه کنید.
  • مطالعه استراتژیک رستورانهای زنجیره ای مک دونالد
  • آشنایی با کلیات حقوق مالکیت فکری و مصادیق آن با تاکید بر ثبت اختراع داخلی...مهرداد الیاسی(ردیس اداره ثبت اختراع)
  • كارگاه آموزش:   خلاقيت و شيوه‌هاي پرورش آن ............ارائه كنندگان : دكتر ملكي و دكتر اقدسي
  • افرادی که قربانی اختراعات خود شدند + تصاویر
  • اینم برا خودش خلاقیتیه ها
  • چرررراغ خواب ملوووس
  • ذهن خلاااق
  • معرفی و آشنایی با 10 کارآفرین برتر دنیا (عکس)
  • ۸ دلیل برای این که چرا خیلی‌ها در قرعه‌کشی برنده نمی‌شوند؟ یادداشتی از مایکل لوسیر، نویسنده و مدرس قانون جذب
  • به جای فکر کردن به قرض هایت، به پولدارشدن بیندیش
  • 10 نکته جالب در مورد بیل گیتس که احتمالا نمی دانستید!
  • ۱۰ ایده ی جالب که صاحبانش رامیلیونرکرد
  • معرفی 10 کارآفرین برتر جوان در سال 2011

شیراز- پارک علم و فناوری- شرکت ایده پردازان نو اندیش اورست

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد